کد مطلب:140521 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

منازلی که کاروان اسراء بین کوفه و شام سیر نمودند
چون اهل بیت گرام و حرم امام علیه السلام را با سرهای شهدا به شام غم انجام بردند در هر منزلی از منازل و مرحله ای از مراحل كرامتی ظاهر و برهانی باهر گشت كه اسباب تنبه بعضی و باعث هدایت جمعی گشت لیكن بر شقاوت اشقیاء می افزود چنانچه خداوند در قرآن فرموده و لا یزید الظالمین الا خسارا بل لم یزدهم الا طغیانا و غرورا

روزی كه از كوفه بیرون آمدند منزل اول قادسیه بود از آنجا اهل بیت را حركت


دادند.

قال ابومخنف: و ساروا بالرؤس الی شرقی الجصاصة ثم عبروا تكریت از طرف شرقی جصاصه با اسراء و سرها روان شدند تا عبور به كنار شهر تكریت نمودند به عامل تكریت نوشتند كه باید به استقبال ما بیائی و زاد و توشه از برای لشگر و علوفه از برای چهارپایان سپاه بیاوری ما جمعیت زیادیم و مأمور از جانب ابن زیادیم و با ما است سر بریده ی حسین بن علی علیه السلام كه در كربلا كشته ایم و سر او را برای یزید می بریم حاكم تكریت چون نامه مطالعه نمود حكم كرد تدارك سیورسات و آذوقه نمایند و جمعیت به استقبال بروند، جمعیت زیادی بیرون شهر رفته و علمهای سرخ و زرد به جلوه درآوردند بوق و نقاره زدند شهر را آئین بستند مردم بی دین از هر جانب و مكان رو به استقبال آوردند چون فریقین به یكدیگر برخوردند بشارت و مباركباد گفتند و تماشائیان از سر نورانی امام علیه السلام می پرسیدند و جواب هذا رأس الخارجی می شنیدند اتفاقا در میان آن جمعیت مردی بود نصرانی كه كیش ترسا و آئین مسیحا داشت و از كوفه آمده بود و گفت ویلكم انی كنت فی الكوفة من در كوفه بودم نام صاحب این سر خارجی نبود می گفتند سر حسین بن علی بن ابیطالب علیهماالسلام است همان علی كه مدتی در كوفه سلطنت داشت و بر ما امیر بود و مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام و جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است این سر پسر اوست مردم بفكر فرو رفتند نصرانیها چون این خبر را شنیدند رفتند ناقوسهای خود را برگرفتند بنا كردند به ناقوس زدن رهبانان در كنیسه های خود را بستند و لعنت و نفرین در حق قاتلان حضرت می كردند و می گفتند الها معبود انا برئنا من قوم قتلوا ابن بنت نبیهم ای خدای ما و ای سید ما ما بیزاریم از قومی كه پسر فاطمه دختر پیغمبر خود را می كشند.


فرد



گبر این ستم كند نه یهود و مجوس نه

هندو نه بت پرست نه فریاد از این جفا



خبر به لشگر رسید كه نصاری شورش كرده اند و نزدیك است مردم دیگر را به شورش درآورند سپاه ترسیدند فلم یدخلوها و رحلوها عن تكریت داخل شهر تكریت نشدند از همانجا رو به راه نهادند تا رسیدند به اعسا از آنجا نیز گذشتند به دیر نصرانی عروه رسیدند از آنجا هم عبور كردند رسیدند به صلیتاء و از آنجا هم گذشتند تا آنكه رسیدند به وادی النخله شب را در وادی النخله بسر بردند.

ابومخنف می نویسد: سپاه كفرآئین پسر زیاد اسراء را از آن منزل كوچ دادند و طی منازل و قطع طریق كردند تا رسیدند به ارمینا و در آنجا توقف ننمودند و ساروا حتی وصلوا الی بلد یقال لبنا عبور كردند تا آنكه رسیدند به بلد لبنا آن بلد معموره بود پرجمعیت مقابل است با مدینه مرشاد شیخ طریحی علیه الرحمه می نویسد اهل بیت را به مرشاد بردند و نیز ابومخنف می نویسد به لبنا علی ای نحو كان چون اسیران خونین دل را بدان منزل رسانیدند خبر به شهر لبنا دادند كه جمعیت آن شهر بیرون آمدند فخرجت المخدرات من خدورهن و الكهول و الشبان ینظرون الی رأس الحسین علیه السلام و یصلون علیه و علی جده و ابیه و یلعنون من قتله الخ مرد و زن از صغیر و كبیر و پیر و جوان حتی مخدرات پشت پرده بیرون آمدند و نظر بر سر مطهر نورانی امام حسین علیه السلام می كردند و صلوات بر او و پدر و جدش می فرستادند و لعنت بر قاتلان حضرت می نمودند و نیز لشگر را فحش و دشنام می دادند و می گفتند یا قتلة اولاد الأنبیاء اخرجوا من بلدنا ای كشندگان اولاد انبیاء از شهر ما بیرون روید اینجا نمانید آن سپاه روسیاه چون این واقعه بشنیدند فرستادند آن شهر را خراب كردند و رحلوا من لبنا از آنجا كوچ كردند و ساروا حتی وصلوا الی الكحیلة.